جدول جو
جدول جو

معنی ریسمان بازی - جستجوی لغت در جدول جو

ریسمان بازی
(مامْ)
شغل و عمل ریسمان باز. (ناظم الاطباء). بندبازی. به معنی بازیگری که غازیان دارباز کنند. (غیاث اللغات) (از آنندراج) :
دل تو تارک خامی ز آرزو دارد
چو عنکبوت ترا کار ریسمان بازی است.
صائب (از آنندراج).
رجوع به ریسمان باز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مامْ)
عمل و شغل ریسمان باف:
رسم ایمان درجهان زد یک سر سوزن نماند
ریسمان بافی است بهر خویش زنار ترا.
سراج المحققین (از آنندراج).
رجوع به ریسمان باف شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ / تِ)
رسن باز. دارباز. (آنندراج). بندباز. آنکه به روی طناب بازی می کند و می رقصد. (ناظم الاطباء) :
نغمه در محفل تماشایش
ریسمان باز تار طنبور است.
سعید اشرف (از آنندراج).
رجوع به رسن باز شود
لغت نامه دهخدا
(بِ سَ دَ / دِ)
کسی که ریسمان می تابد. (ناظم الاطباء). غزال. (دهار). رجوع به ریسمان تاب شود
لغت نامه دهخدا
از بازی های جذاب بومی که پیشتر در اکثر عروسی ها و جشن ها معمول
فرهنگ گویش مازندرانی
بندباز، کسی که بر روی طناب حرکات نمایشی انجام دهد
فرهنگ گویش مازندرانی